چون آسمان کند کمر کینه استوار از
صائب تبریزی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین (ع)
چون آسمان کند کمر کینه استوارکشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
خون شفق ز پنجۀ خورشید می‌چکداز بس گلوی تشنه لبان را دهد فشار
درچاه سرنگون فکند ماه مصر رایعقوب را سفید کند چشم انتظار
پور ابوتراب جگر گوشه رسولطفلی که بود گیسوی پیغمبرش مهار
روزی که پا به دایرۀ کربلا نهادبشنو چه‌ها کشید ز چرخ ستم شعار
از زخم تیر بر بدن نازنین اوصد روزن از بهشت برین گشت آشکار
اول لبی که بوسه گه جبرئل بودبی آب شد ز سنگ دلی‌های روزگار
رنگین ز خون شدست ز بی رویی سپهررویی که می‌گذاشت برو مصطفی عذار
طفلی که ناقه الله او بود مصطفیخصم سیاه دل شده بر سینه‌اش سوار
عیسی در آسمان چهارم گرفت گوشپیچید بس که نوحه در این نیلگون حصار
نتوان سپهر را به سر انگشت برگرفتچون نیزه بر گرفت سر آن بزرگوار
از بس که طائران هوا خون گریستنداز ماتم تو روی زمین گشت لاله زار
خضر و مسیح را به نفس زنده می‌کندآنها که در رکاب تو کردند جان نثار
چون خاک کربلا بشود سجده گاه عرشخون حسین ریخت بر آن خاک مشکبار