گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست | آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست | |
از چه در خیمه بماند اگر او میداند | چشم در راه غزالان حرم آبلههاست؟ | |
آفتاب است که از زین به زمین افتادهست | شیهۀ اسب یقیناً خبر از زلزلههاست | |
نه که هنگام نماز است، عمو در سجدهست | نکند وقت به پا داشتن نافلههاست؟ | |
این طرف محفل پر اشکترین زمزمههاست | آن طرف مجلس پر شورترین هلهلههاست | |
به یتیمی ز نوک تیر، محبّت کردن | جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرملههاست | |
خواستند آینۀ باغ شقایق باشد | سینهای که پر آواز پر چلچلههاست |