فلک با عترت خیر البشر لختی مدارا کن
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شاعر | صبوری خراسانی |
قالب | غزل |
وزن | مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن |
موضوع | حضرت زینب(س) |
مناسبت | ورود به شام |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۱بیت |
فلک با عترت خیر البشر لختی مدارا کن را شاعر آیینی صبوری خراسانی درباره مصیبت های کاروان کربلا در شام سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در یازده بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن میباشد.
متن شعر
فلک با عترت خیر البشر لختی مدارا کن | مدارا کن به «آل الله» و شرم از روی زهرا کن | |
ره شام است در پیش و هزاران محنت اندر پی | به «اهل البیت» رحمی، ای فلک! در کوه و صحرا کن | |
شب تاریک و مرکب ناقهی عریان، به آرامی | بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن | |
شب ار طفلی ز پشت ناقه بر روی زمین افتد | به آرامی بگیرش دست و بیرون خارش از پا کن | |
فلک! آن شب که خرگاه ولایت را زدی آتش | دو کودک از میان گم شد، بگرد، ای چرخ! پیدا کن | |
شب تاری، کجا گشتند متْواری، بکن روشن | چراغ ماه و تفتیشی از آن دو ماه سیما کن | |
شود مهر و مهت گم، ای فلک! از مشرق و مغرب! | بجوی این ماهرویان و دل زینب، تسلّا کن | |
به صحرا «امّکلثوم» است و «زینب» هر دو در گَردش | تو هم با این دو خاتون، جستوجو در خار و خارا کن | |
اگر پیدا نگردند این دو طفل غمزده امشب | مهیّای عقوبت، خویشتن را بهر فردا کن | |
گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری | به زیر خار، گلهای نبوّت را تماشا کن | |
اگر چه هر نفس، دور تو، ظلم تازهای دارد | بس است، ای آسمان! ظلم و ستم، اندازهای دارد |