مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شاعر | سیدمحمدحسین طباطبایی |
قالب | غزل |
وزن | فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن |
موضوع | عرفانی |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۹بیت |
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد از اشعار توحیدی مناجاتی عالم شاعر سیدمحمدحسین طباطبایی است. این شعر در قالب غزل و در وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن و فضای شعری عرفانی، معنوی در نه سروده شده است.
متن شعر
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد | رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد | |
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت | از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد | |
من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم راه | ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد | |
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم | او که میرفت مرا هم به دل دریا برد | |
جام صهبا ز کجا بود مگر، دستِ که بود | که به یک جلوه دل و دین ز همه یکجا برد | |
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود | که در این بزم بگردید و دل شیدا برد | |
خودت آموختیام مهر و خودت سوختیام | با برافروخته رویی که قرار از ما برد | |
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی | غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد | |
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت | همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد |