بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاق

از ویکی تراث
بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاق
اطلاعات شعر
نام شاعرمحمدحسین غروی اصفهانی
قالبغزل قصیده
وزنمفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
موضوعامام حسین(ع)
مناسبتمنقبت و مرثیه
زبانفارسی
تعداد ابیات۳۵بیت


بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاق مطلع شعری از عالم شاعرمحمدحسین غروی اصفهانی در گونه منقبت و مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل قصیده که در سی و پنج بیت با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.

متن شعر

بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاقبه گوش هوش نوای حجاز و شور عراق
بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخنبنوش می ز کف ساقیان سیمین ساق
به یاد مولد سبط دوم امام سومفتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق
فلک ز ثابت و سیار از برای نثارنهد لئالی منثوره (2) را علی الاطباق (3)
بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطقبود معاینه جوزا، غلام بسته نطاق(4)
سروده زهره به تبریک حضرت زهراچنان به نغمه، که شد مشتری ز طاقت، طاق
خطیب عالم ابداع داد، داد سماعکه لا یزال به رقص است این بلند رواق
عطارد از پی انشاء تهنیت رمزینگاشت بر صفحات صحائف آفاق
ز ذوق بادۀ وحدت به شکر این نعمتتمام عالمیان را چو شکّر است مذاق
نمود طالع اسعد به طلعت میمونچو نور لم یزل از مشرق ازل، اشراق
زدند کوس بشارت ز ملک تا ملوکبه یمن حضرت شاهنشه علی الاطلاق
سلیل عقل، نخستین دلیل اهل یقیندوم خلیفۀ جد و پدر به استحقاق
ز وحدت احدیث وجود او مشتقجمال مبدأ کل را به منتهی، مشتاق
لطیفۀ دل والای معرفت زایشصحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق
رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهومنکات مصحف آیات را بود مصداق
جمال شاهد بزم دنی و او أدنافروغ شمع حقیقت مقام استغراق
به همت نبوی، شاهباز، گاه عروجبه صولت علوی یکّه و تاز گاه سباق (5)
قضا ز منشی دیوان او گرفته قلمقدر ز طفل دبستان او برد اوراق
مدار ملک حقیقت، مدیر فُلک فَلک(6)محیط عشق و محبت، مشوق الاشواق(7)
ملیک مملکت بردباری و تسلیمولی عهد و وفا در قلمرو میثاق
به چهره، فالق صبح هدایت ازلیبه تیغ تیز، رئوس ضلال (8)را فلّاق(9)
ز تیغ سر فکنش کُلُّ باطل زاهِق(10)حق از بیان حقایق نشان او احقاق
ز فیض رحمت او زنده قابض الارواحبه خون نعمت او بنده، قاسم الارزاق
ملایک از سر حیرت شواخص الابصار(11)ملوک بر در دولت، نواکس الاعناق(12)
نیافت بر در او رفرف خیال، مجال(13)براق عقل چو دیوانه در عقال و وثاق(14)
شها به طور تو خرّ الکلیم مغشیّاًبه یک تجلی و از یک عنایت تو، افاق(15)
تجلی تو در آئینه وجود نمودهزار نقش مخالف به چشم اهل وفاق
گل حدیقه معنی نه وصف صورت توستنه نعت غرّۀ غرّاست قرّة الاحداق(16)
ظهور غیب مصون، سرّ مطلق مکنونبود ز وصف برون و البیان لیس یطاق(17)
مرا چو نیست به نیل معانی تو رهیسخن درست نباشد بدین طریق و سیاق
همین بس است که خون تو را خداست بهااز آنکه بهر عروس شهادت است صداق
جمال یار تو را بود کعبه مقصودمنای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق
مقام قدس تو و خیل بندگان رهتبطون اودیه بود و ظهور خیل عتاق(18)
ز اهل بیت تو بود الوداع بانگ سماعشب وصال تو با دوست بود روز فراق
بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمینسر تو سرّ پیمبر، سنان نیزه براق


توضیح واژگان

(1)سبع طباق: هفت آسمان.

(2)لثانی منثوره: گوهرهایی که نثار عروس می کنند.

(3)علی الاطباق: بر هفت طبقه آسمانها.

(4)جوزا: نام یکی از صورتهای فلکی است، به برج سوم فلکی نیز اطلاق می شود. و چون صورت فلکی جوزا سه ستاره در میان دارد که به آن کمربند یا نطاق جوزا می گویند، ایشام حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را که سومین امام از دوازده امام بر حق است به سومین برج از دوازده برج فلکی تشبیه فرموده و ولادت و ولایتش را به کمربند جوزا.

(5)صولت: سطوت، قهر، جسارت در حمله. سباق: مسابقه.

(6)فُلک: کشتی، فُلک فَلک: کشتی آفرینش.

(7)مشوق الاشواق: به اشتیاق آورنده ترین شوق آفرینان.

(8)رئوس ضلال: سر کردگان گمراهی.

(9)فلاق: شکافنده.

(10)کل باطل زاهق: همه باطل ها نابود و سرنگون.

(11)شواخص البصار: چشمها را خیره کرده

(12)نواکس الاعناق: گردنها را خم کرده.

(13)رفرف: بساط گسترده، خیال را که همچون بساطی گسترده است به رفرف تشبیه کرده.

(14)عقال و وثاق: پابست، بند.

(15)خطاب به حضرت می فرماید: که ای پادشاها! موسای کلیم در طور به یک تجلی تو بی هوش افتاده و سپس با یک عنایت و نظر تو به هوش آمده.

(16)قره الاحداق: نور چشم همه چشمها.

(17)از توصیف خارج است، و بیان یارای گفتن آن را ندارد.

(18)خیل عتاق: اسبان برگزیده و ازرشمند. اودیه: جمع وادی

پانویس

منابع

[[رده:شعر در قالب