چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شاعر | حافظ شیرازی |
قالب | غزل |
وزن | فاعلاتن مفاعلن فعلن |
موضوع | عرفانی |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۹بیت |
چه مستی ست ندانم که رو به ما آورد از اشعار توحیدی مناجاتی شاعر ایرانی حافظ شیرازی است. این شعر در قالب غزل و در وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن و فضای شعری عرفانی، معنوی در نه سروده شده است.
متن شعر
چه مستی ست ندانم که رو به ما آورد | که بود ساقی و این باده از کجا آورد | |
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر | که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد | |
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن | که باد صبح نسیم گره گشا آورد | |
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد | بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد | |
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است | که مژده طرب از گلشن سبا آورد | |
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست | برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد | |
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ | چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد | |
به تنگ چشمی آن ترک لشکری ناز | که حمله بر من درویش یک قبا آورد | |
فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند | که التجا به در دولت شما آورد |
درباره شعر
علامه طهرانی در نوشتاری دیگر: کتاب روح مجرد می نویسد:
مرحوم آقا سیّد ضیاء الدّین دُرّیّ یکی از وعّاظ و اهل منبر درجه اوّل طهران و استاد علوم معقول بودند؛ و اینک متجاوز از سی سال است که فوت کرده اند. حقیر در پای منبر ایشان کراراً بوده ام؛ مسلک حِکَمی و عرفانی در منبر داشت و بیانش جالب و منبرش محقّقانه بود. در شب سوّم ربیع الثّانی یک هزار و چهارصد و دوازده هجریّه قمریّه، أخالزّوجه حقیر: حجّه الاسلام آقای حاج سیّد حسن معین شیرازی دامت معالیه در بنده منزل در مشهد مقدّس بودند، و از ایشان خواب جالبی را نقل نمودند که ذکرش مقرون به لطف است:
معمولًا در طهران، هر واعظی را که برای یک دهه برای منبر رفتن در مجلسی دعوت می کردند، در شب آخر وی را برای همان دهه از سال دیگر نیز دعوت می نمودند. در آخرین سالی که مرحوم دُرّی در قید حیات بود، یک شب از دهه محرّم (شب هشتم یا نهم) جوانی از ایشان قبل از منبر سوال می کند که: مراد از این شعر چیست؟:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چراکه وعده تو کردی و او بجا آورد (۳)
مرحوم درّی می گوید: جواب این سوال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد. ایشان در فراز منبر از قضیّه نهی آدم أبو البشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن أمیر المؤمنین علیه السّلام را در تمام مدّت درازای عمر بیان می نماید و حتّی اینکه آن حضرت در تمام مدّت عمر ابداً نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد. (روایت نخوردن گندم در تمام عمر، اختصاص به رسول الله دارد که چون از أمیرالمؤمنین علیه السّلام می پرسند که: عائشه روایت می کند که: رسول خدا در تمام عمر یک شکم نان گندم نخورد، حضرت می فرماید: عائشه دروغ می گوید؛ رسول خدا در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد، و از نان جو یک شکم سیر نخورد- انتهی.البتّه شکّی نیست که أمیر المؤمنین علیه السّلام هم تأسّی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دارد و نان گندم نخورده است، همان طور که از أخبار استفاده میشود؛ و امّا این غیر از مضمون روایت سابق است.)
و سپس می گوید: مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام است که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد. و مراد از پیر مغان حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام است که در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید.
این مجموع تفسیر این بیت بود که وی بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد.قبل از پایان سال، مرحوم درّی فوت می کند؛ و لهذا در سال بعد، در دهه محرّم در آن مجلس مَدعُوّی که باید حضور داشته باشد، نمی تواند شرکت نماید. درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبی که این جوان سوال را از مرحوم درّی می کند، وی را در خواب می بیند که: مرحوم درّی به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آنطور پاسخ گفتم. امّا چون بدین عالم آمده ام، معنی آن، طور دیگری برای من منکشف شده است:
مراد از شیخ حضرت إبراهیم علیه السّلام است و مراد از پیر مغان حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت إبراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقیقت وفا را حضرت أباعبدالله الحسین علیه السّلام در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علیّ أکبر علیه السّلام انجام داد.
فردای آن شب، این جوان در آن مجلس معمولی همه ساله مرحوم درّی میآید و این خواب خود را بیان می کند و معلوم است که با بیان این خواب چه انقلابی در مجلس روی داده است.