آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام از
علی انسانی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌امبیزار از جوانی و، از زندگانی‌ام
جانانه‌ام که رفت؛ چرا جان نمی‌رودای مرگ، همتی که به جانان رسانی‌ام
هر شب به یاد ماه رُخت تا سحرگهانهر اختری‌ست شاهد اخترفشانی‌ام
بر تیرهای کینه سپر گشت سینه‌امآرم گواه پیش تو پشت کمانی‌ام
یاری ز مرگ می‌طلبم، غربتم ببینامت پس از تو کرد عجب قدردانی‌ام
موی سپید و فصل جوانی خبر دهدکز هجر خود به روز سیه می‌نشانی‌ام
دیوار می‌کند کمکم، راه می‌رومدیگر مپرس از من و از ناتوانی‌ام
سوزنده‌تر ز آتش غم، غربت علی‌ستای مرگ مانده‌ام که ز غم‌ها رهانی‌ام