در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم | در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم | |
مالی کز او فقیر وغنی را توانگریست | درویشوار از سر آن نیز بگذریم | |
گر دل چو دیگران نگرانی کند به غیر | در حال از این دل نگران نیز بگذریم | |
قومی نشستهاند برای جنان وحور | برخیز تا ز حور و جنان نیز بگذریم | |
از لامکان گذشتن اگرچه نه کار ماست | گر لا مدد کند ز مکان نیز بگذریم | |
هرچند از مکان به زمانی توان گذشت | وقتی بُوَد که ما ز زمان نیز بگذریم | |
این عقل و بخت از پی دنیا بُوَد بهکار | از عقل پیر و بخت جوان نیز بگذریم |