خال لب (امام خمینی)
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم این مصراع مطلع غزلی از سیدروح الله خمینی است.
معرفی
این غزل عرفانی دارای ۷ بیت و در وزن فاعلات فعلات فعل سروده شده است.
متن شعر
من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم | چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم | |
فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم | همچو منصور خریدار سر دار شدم | |
غم دلدار، فکنده است به جانم شرری | که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم | |
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز | که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم | |
جامهٔ زهد و ریا کندم و، بر تن کردم | خرقهٔ پیر خراباتی و، هشیار شدم | |
واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد | از دم رِند میآلوده، مددکار شدم | |
بگذارید که از بتکده یادی بکنم | من که با دست بت میکده بیدار شدم |