نمی از چشمهای توست چشمه رود دریا هم
{{شعر}
نمی از چشمهای توست چشمه رود دریا همکمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم تو از تورات و انجیل و زبور، از نور لبریزیتو قرآنی، زمین مات شکوهت، آسمانها هم جهان نیلیست طوفانی، جهان، دلمرده ظلمانیتویی تو نوح، موسی هم، تویی تو خضر، عیسی هم نوایت نغمۀ داوود، حُسنت سورۀ یوسفمرا ذوق شنیدن میکشد، شوق تماشا هم «تو آن ماهی که در پایت تلاطم میکند دریا»من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم اسیر روی ماه تو، هواخواه نگاه تونشسته بین راه تو، نه تنها من که دنیا هم «تمام روزها بیتو شده روز مبادا» نهکه میگرید به حال و روز ما روز مبادا هم همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرندکه بیتو تیره و تلخ است چون دیروز، فردا هم جهانی را که پژواک صدایت را نمیخواهدنمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم