امشب که با تو انس به ویران گرفته ام
امشب که با تو انس به ویران گرفته اماز غلامرضا سازگاردر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س) |
امشب که با تو انس به ویران گرفته ام | ویرانه را به جای گلستان گرفته ام | |
امشب شب مبارک قدر است و من تو را | بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام | |
پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی | گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام | |
از بس که پابرهنه به صحرا دویده ام | یک باغ گل زخار مغیلان گرفته ام | |
از میزبانی ام خجلم سفره ام تهی ست | نان نیست جان زمقدم مهمان گرفته ام | |
زهرا به چادرش زعلی می گرفت رو | من از تو رو به موی پریشان گرفته ام | |
من بلبل حسینم و افتادم از نوا | چون جغد آشیانه به ویران گرفته ام | |
بر داغدیده شاخ گل هدیه می برند | من جای گل سر تو به دامان گرفته ام | |
میثم مدار خوف ز موج بلا که من | دست تو را به دامن طوفان گرفته ام |