به پيش چشم پدر ناگهان پسر افتاد
به پيش چشم پدر ناگهان پسر افتاداز هاني امير فرجیدر قالب غزلموضوع: حضرت علی اکبر(ع) |
به پيش چشم پدر ناگهان پسر افتاد | همينكه خورد پسر بر زمين پدر افتاد | |
رسيد هلهله و خنده ها به گوش حسين | ميان معركه آقا به درد سر افتاد | |
مگر كه قول ندادي عصايِ من باشي؟ | بلند شو پدر ِ پيرت از كمر افتاد | |
نگاه كن علي اكبر دمي به سمتِ حرم | ببين به عمه چه چشمانِ خيره سر افتاد | |
تو نخل بودي و دستي به پيكرت كه زدم | ز شاخه هاي تمام تنت ثمر افتاد | |
الا شبابِ بني هاشم از حرم آئيد | كه زانوانِ حسين از توان دگر افتاد | |
خبر رسيد به خيمه كه ارباً اربا شد | خبر رسيد كه ليلا از اين خبر افتاد |