صبح ازل طلوعش باطلعت حسن بود
صبح ازل طلوعش باطلعت حسن بود | و الشمس و ضحها در صورت حسن بود | |
یک ذره خاک او ماند مارا درست کردند | گویا که خلفت ما از خلقت حسن بود | |
بابا همیشه میگفت دیدی خدا کریم است | نانی که خوردی امشب از برکت حسن بود | |
هرجا حسین قدم زد دنبال مجتبی بود | شخصا حسین محو شخصیت حسن بود | |
با دوستان مروت، با دشمنان مروت | این خُلق در یکی بود، او حضرت حسن بود | |
یک گوشه چشم کرد و شش گوشه را بنا کرد | کرببلا محیطش تا تربت حسن بود | |
صد سال اشک آدم یک گریه ی شبش بود | صدسال صبر ایوب یک ساعت حسن بود | |
در خانه جعده بود و در کوچه هم مغیره | پس کی خدا دراین شهر هم صحبت حسن بود | |
در کوچه پیش رویش کشتند مادرش را | فریاد ازین زمانه! این قسمت حسن بود |