بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاق: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
==توضیح واژگان==
==توضیح واژگان==
(1)سبع طباق: هفت آسمان.
(1)سبع طباق: هفت آسمان.
(2)لثانی منثوره: گوهرهایی که نثار عروس می کنند.
(2)لثانی منثوره: گوهرهایی که نثار عروس می کنند.
(3)علی الاطباق: بر هفت طبقه آسمانها.
(3)علی الاطباق: بر هفت طبقه آسمانها.
(4)جوزا: نام یکی از صورتهای فلکی است، به برج سوم فلکی نیز اطلاق می شود. و چون صورت فلکی جوزا سه ستاره در میان دارد که به آن کمربند یا نطاق جوزا می گویند، ایشام حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را که سومین امام از دوازده امام بر حق است به سومین برج از دوازده برج فلکی تشبیه فرموده و ولادت و ولایتش را به کمربند جوزا.
(4)جوزا: نام یکی از صورتهای فلکی است، به برج سوم فلکی نیز اطلاق می شود. و چون صورت فلکی جوزا سه ستاره در میان دارد که به آن کمربند یا نطاق جوزا می گویند، ایشام حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را که سومین امام از دوازده امام بر حق است به سومین برج از دوازده برج فلکی تشبیه فرموده و ولادت و ولایتش را به کمربند جوزا.
(5)صولت: سطوت، قهر، جسارت در حمله. سباق: مسابقه.
(5)صولت: سطوت، قهر، جسارت در حمله. سباق: مسابقه.
(6)فُلک: کشتی، فُلک فَلک: کشتی آفرینش.
(6)فُلک: کشتی، فُلک فَلک: کشتی آفرینش.
(7)مشوق الاشواق: به اشتیاق آورنده ترین شوق آفرینان.
(7)مشوق الاشواق: به اشتیاق آورنده ترین شوق آفرینان.
(8)رئوس ضلال: سر کردگان گمراهی.
(8)رئوس ضلال: سر کردگان گمراهی.
(9)فلاق: شکافنده.
(9)فلاق: شکافنده.
(10)کل باطل زاهق: همه باطل ها نابود و سرنگون.
(10)کل باطل زاهق: همه باطل ها نابود و سرنگون.
(11)شواخص البصار: چشمها را خیره کرده
(11)شواخص البصار: چشمها را خیره کرده
(12)نواکس الاعناق: گردنها را خم کرده.
(12)نواکس الاعناق: گردنها را خم کرده.
(13)رفرف: بساط گسترده، خیال را که همچون بساطی گسترده است به رفرف تشبیه کرده.
(13)رفرف: بساط گسترده، خیال را که همچون بساطی گسترده است به رفرف تشبیه کرده.
(14)عقال و وثاق: پابست، بند.
(14)عقال و وثاق: پابست، بند.
(15)خطاب به حضرت می فرماید: که ای پادشاها! موسای کلیم در طور به یک تجلی تو بی هوش افتاده و سپس با یک عنایت و نظر تو به هوش آمده.
(15)خطاب به حضرت می فرماید: که ای پادشاها! موسای کلیم در طور به یک تجلی تو بی هوش افتاده و سپس با یک عنایت و نظر تو به هوش آمده.
(16)قره الاحداق: نور چشم همه چشمها.
(16)قره الاحداق: نور چشم همه چشمها.
(17)از توصیف خارج است، و بیان یارای گفتن آن را ندارد.
(17)از توصیف خارج است، و بیان یارای گفتن آن را ندارد.
(18)خیل عتاق: اسبان برگزیده و ازرشمند. اودیه: جمع وادی، دره ه
 
(18)خیل عتاق: اسبان برگزیده و ازرشمند. اودیه: جمع وادی


==پانویس==
==پانویس==