امشب که با تو انس به ویران گرفته ام | | ویرانه را به جای گلستان گرفته ام |
امشب شب مبارک قدر است و من تو را | | بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام |
پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی | | گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام |
از بس که پابرهنه به صحرا دویده ام | | یک باغ گل زخار مغیلان گرفته ام |
از میزبانی ام خجلم سفره ام تهی ست | | نان نیست جان زمقدم مهمان گرفته ام |
زهرا به چادرش زعلی می گرفت رو | | من از تو رو به موی پریشان گرفته ام |
من بلبل حسینم و افتادم از نوا | | چون جغد آشیانه به ویران گرفته ام |
بر داغدیده شاخ گل هدیه می برند | | من جای گل سر تو به دامان گرفته ام |
میثم مدار خوف ز موج بلا که من | | دست تو را به دامن طوفان گرفته ام |