اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست | | کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست |
حسین، پیش تو انگار در کنار علیست | | کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست |
زلال علقمه، در حسرت تو میسوزد | | کنار آبی و لبهای تفتهات، تر نیست |
به زیر سایهٔ دست تو مینشست، حسین | | چه سایهای و چه دستی! شگفتآور نیست |
حدیث غیرتت آری شگفتآور بود | | که گفته است که دست تو آبآور نیست |
شکست، بعد تو پشت حسینِ فاطمه، آه | | حسین مانده و مقتل، علیِ اکبر نیست |
حسین مانده و قنداقهٔ علیاصغر | | حسین مانده و ششماههای که دیگر نیست |
نمانده است به دست حسین از گلها | | گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست |
هزار سال از آن ظهر داغ میگذرد | | هنوز روضهٔ جانبازیات، مکرّر نیست |
قسم به مادرت امالبنین امامی تو | | اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست |