ای کاش اشک دیده من بسترم نبود

از ویکی تراث
ای کاش اشک دیده من بسترم نبوداز محمدجواد غفورزاده(شفق)در قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س)
ای کاش اشک دیده من بسترم نبودمی سوختم چو شمعی و خاکسترم نبود
بود اول مصیبت من غصۀ فراقدردا که داغ هجر غم آخرم نبود
ای ماه من به کلبه احزان خوش آمدیبی روی تو فروغ به چشم ترم نبود
خون جگر به خوان پذیرایی من استشرمنده ام که سفره رنگین ترم نبود
ای روشن از جمال تو صبح امید مندر کودکی یتیم شدن باورم نبود
منزل به منزل آمدم امّا هزار حیفدر راه شام سایۀ تو بر سرم نبود
شد خورد استخوان من از تازیانه چونتاب تحمل این همه در پیکرم نبود
ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصمبابا گمان نبر که نوازشگرم نبود
تا زنده ام به جان تو مدیون زینبمجز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
افتادم آن شبی که ز ناقه به روی خاکاز ترس مرده بودم اگر مادرم نبود
جز دیدن جمال امام زمان شفقدر روزگار آرزوی دیگرم نبود