جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد

از ویکی تراث

جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد از
مرضیه نعیم امینی



در قالب غزل

موضوع: حضرت زهرا(س)
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شدآسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریه ها می کردد تا امت شود بیداد حیفاز صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنودارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
تا پدر بود آمدن در خانه اش آداب داشتبه گواه شعله ها این کار بی آداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاندباب را آتش کشید آتش کشیدن باب شد
حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نهاز طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمی دانیم، نَعلُ السیف* می داند چرامرتضایم را نبر فضه مرا دریاب شد
کربلا مسمار در با انشعاب بیشتربا شتاب اینبار سمت تشنه ای پرتاب شد
بعد مادر علت مرگ تمام عاشقانآتش و مسمار و سیلی و صدای آب شد