دختری را خانه در ویرانه بود

از ویکی تراث

دختری را خانه در ویرانه بود از
ژولیده نیشابوری



در قالب غزل

موضوع: حضرت رقیه(س)


دختری را خانه در ویرانه بودباده، اشک و چشم او، پیمانه بود
تشنه بود و سینه‌ای پُردرد داشتدر درون سینه، آه سرد داشت
پیکر و بازوی او، آزرده بودبس که در ره، تازیانه خورده بود
از دویدن در قفای قافلههر دو پایش بود پُر از آبله
دختر دردی‌کش جام الستبود از شوق لقای دوست، مست
در طبق، هستیّ آن دردانه بودرأس بابا، شمع و او، پروانه بود
چون صدف، لعل لبش را باز کردبا پدر این‌سان سخن آغاز کرد
ای پدر شادم که در بر آمدیچون نبودت پا تو با سر آمدی
غم مخور، ای گل گلابت می‌دهماز سبوی دیده، آبت می‌دهم
گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدراز وفای عمّه ممنونم، پدر
این بگفت و سر به آغوشش گرفتبوسه از لعل لب نوشش گرفت
لب به لب‌هایش نهاد و برنداشتمرگ او را هیچ کس باور نداشت