ز سرشک دیده خاک عرفات را بشویم | | به منا و یا به مشعر به کجا تو را بجویم؟ |
تو اگر به منکنی پشت، چه کسی به منکند رو؟ | | من اگر به تو نگویم به که درد خود بگویم؟ |
اگرم ز در برانی دگر آبرو ندارم | | به خدا نمیگذاری که بریزد آبرویم |
به گناه بیشمارم، ز تو سخت شرمسارم | | خجلم از این که حتی نمیآوری به رویم |
من اگر تو را ندیدم تو به من گشای چشمی | | چه شود به یک نگاهت بدهند شستشویم؟ |
تو کنار من نشستی و من از تو دور ماندم | | قدمت به روی چشمم قدمی بیا به سویم |
من اگر سیاه رویم تو تمام چشم لطفی | | به سیاهیام نبینی که سفید گشته مویم |
ز هوا پرم درونم چو درون طبل خالی است | | تو بیا و اکتفا کن ز کرم به های و هویم |
تو به من تبسمی کن تو ز من بپرس حالی | | که تمام عرض حالم شده عقده در گلویم |
نگهی به «میثمت» کن که بوَد چو جام خالی | | چه شود اگر بریزی تو شراب در سبویم |