سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودم

از ویکی تراث

سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودم از
محمود ژولیده



در قالب غزل

موضوع: امام کاظم(ع)
سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودملحظه ها را می شمردم در غم دیدار بودم
هر سحر با ضربه ی سیلی نمودم روزه آغاززیر آماج لگد در لحظه ی افطار بودم
گرچه زندانبان مرا میزد به نامردی ولیکنمن برای عفو او در ذکر یا غفار بودم
من زکیه سیرتم زهرا تبارم زینبی امگاه یاد شام وگه یاد در ودیوار بودم
چونکه می بردند نامردان به سوی چارمیخمیاد بند گردن مولا و آن مسمار بودم
چونکه می افتاد دندانی ز من از دست سنگینییاد چوب خیزران و کوفه بدکار بودم
فاصله افتاده بین استخوانهای نحیفمیاد غمهای سه ساله بس که در آزار بودم
تا که می خندید دشمن بر شکسته حرمتمیاد سر گردانی زینب سر بازار بودم