ظاهرا از تشنگی بیتاب بود
ظاهراً از تشنگی بیتاب بود | باطناً سر چشمهی هر آب بود | |
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز | نیست لایق تر ازین گوهر، نیاز | |
خوش ره آوردی بداندر وقت برد | بر سر دستش به پیش شاه برد | |
کای شه این گوهر به استسقای تست | خواهش آبش ز خاک پای تست | |
لطف بر این گوهر نایاب کن | از قبول حضرتش سیراب کن | |
این گهر از جزع های تابناک | ای بسا گوهر فروریزد به خاک |