قنداقه را حسین گرفت و نگاه کرد | | این گونه آفتاب تبسم به ماه کرد |
با خندۀ پیمبریاش از همان نخست | | حال حسین را علیاش رو به راه کرد |
هرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذر | | در باب احتجاج خودش اشتباه کرد |
هرکس که بی وضو بغلش کرد بی گمان | | مانند لمس کردن قرآن گناه کرد |
با یک نگاه دشمن خود را در اوج رزم | | هر قدْر کوه بود مُبَدَل به کاه کرد |
مردان جنگجوی عرب را بدون جنگ | | پلکی به هم رسانده و خلع سلاح کرد |
قبل از ورود شمر به گودال در وداع | | روز حسین را علی اکبر سیاه کرد |
برگشت با بهانۀ لب تشنگی ولی | | در اصل شاهزاده تَرَحُم به شاه کرد |
برگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنین | | یک دشت را برای تنش بارگاه کرد |