مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت

از ویکی تراث

مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت از
محمدجواد غفور زاده



در قالب غزل

موضوع: حضرت زهرا(س)
مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشتبه روشنايي صبح و سحر نياز نداشت
تو زهره ي فلکي رشک ماه و پروينيکه با تو چرخ به شمس و قمر نياز نداشت
مسافري که نگاه تو بود بدرقه اشخداي را به دعاي سفر نياز نداشت
دعاي نيمه شبت سير آسمان مي کردکه اين پرستوي عاشق به پر نياز نداشت
بهشت روي زمين خانه ي گلين تو بودکه ناز فضّه خريد و به زر نياز نداشت
حکايت دل تنگ تو را توان پرسيدز لاله اي که به خون جگر نياز نداشت
وجود پاک تو مي سوخت از شراره ي غمدگر به شعله ي قهر و شرر نياز نداشت
گريستن ز تو آموخت ابر پاييزيدگر به خواهش از چشم تر نياز نداشت
براي سبز شدن گلبُن محبت و عشقبه اشک زمزم از اين بيشتر نياز نداشت
ميان چشمه ي اشک تو عکس زينب بوداگر شب تو به قرص قمر نياز نداشت
سپهر سينه ات از غم ستاره باران بودبه يادگاري گل ميخ در نياز نداشت
حرير دست تو مجروح بود از دستاسبه تازيانه ي بيدادگر نياز نداشت