چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ | | گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند |
تنها به این بسنده نکردند شامیان | | پا را از این که بود فراتر گذاشتند |
بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش | | یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟ |
آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی | | بر جان لالههای پیمبر گذاشتند |
دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این | | این درد را به پهلوی مادر گذاشتند |
ای دختر سه ساله تو هم مثل مادری | | این ارث را برای تو دختر گذاشتند |
داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد | | داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند |
آن شب فرشتهها همه از عرش آمدند | | بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند |
سهم تو گریه بود و همین گریههای تو | | چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند |
از انتقام گفتم و شعرم تمام شد | | این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند |