گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
(تغییرمسیر از گفتم که روی خوب ات از من چرا نهان است)
[۱]
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است | گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است | |
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت | گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است | |
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی | گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است | |
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم | گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است | |
گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی | گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است | |
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما | گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است | |
گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد | گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است |