اصغرا گر زعطش تشنه و بی تاب شدی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
==متن شعر== | ==متن شعر== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|اصغرا گر ز عطش تشنه و بي تاب شدی|به روي دست پدر خوب تو سيراب | {{ب|اصغرا گر ز عطش تشنه و بي تاب شدی|به روي دست پدر خوب تو سيراب شدی}} | ||
{{ب|شمر رحمي نه اگر بر دل بي تابت كرد|نوك تير ستم حرمله سيرابت كرد}} | {{ب|شمر رحمي نه اگر بر دل بي تابت كرد|نوك تير ستم حرمله سيرابت كرد}} | ||
{{ب|گفت پيكان چه بگوش تو كه مدهوش | {{ب|گفت پيكان چه بگوش تو كه مدهوش شدی|چه شنيدي كه به يك مرتبه خاموش شدی}} | ||
{{ب|طاير هوش ز سر رفت ز مدهوشي تو|ناله ي من به فلك رفت ز خاموشي تو}} | {{ب|طاير هوش ز سر رفت ز مدهوشي تو|ناله ي من به فلك رفت ز خاموشي تو}} | ||
{{ب|نور چشما بگشا ديده ز هم خواب بس است|برونم طاقتت از اين دل بي تاب بس است}} | {{ب|نور چشما بگشا ديده ز هم خواب بس است|برونم طاقتت از اين دل بي تاب بس است}} | ||
{{ب|بود اميدم كه توام يار بهر حال | {{ب|بود اميدم كه توام يار بهر حال شوی|بزبان آئي و هم صحبت اطفال شوی}} | ||
{{ب|هوسم بود هم آواز به مادر باشي|نقل مجلس شب دامادي اكبر باشي}} | {{ب|هوسم بود هم آواز به مادر باشي|نقل مجلس شب دامادي اكبر باشي}} | ||
{{ب|گر دلم سوخت پس از مرگ عزيزان دگر|سوخته، داغ تو جان من ابا جان پسر}} | {{ب|گر دلم سوخت پس از مرگ عزيزان دگر|سوخته، داغ تو جان من ابا جان پسر}} |
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۲
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | بی تاب شدی |
نام شاعر | جودی خراسانی |
قالب | مثنوی |
موضوع | حضرت علی اصغر(ع) |
مناسبت | مرثیه |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۱بیت |
اصغرا گر ز عطش تشنه و بي تاب شدي را جودی خراسانی درباره جناب علی اصغر(ع) سروده است.
معرفی
«اصغرا گر ز عطش تشنه و بي تاب شدي» اثر شعری جودی خراسانی است. این شعر مرثیه در قالب مثنوی در یازده بیت سروده شده است. جودی خراسانی شعر اصغرا گر زعطش تشنه و بی تاب شدی را در وصف و زبان حال امام حسین(ع) با فرزندش علی اصغر(ع) سروده است.
متن شعر
اصغرا گر ز عطش تشنه و بي تاب شدی | به روي دست پدر خوب تو سيراب شدی | |
شمر رحمي نه اگر بر دل بي تابت كرد | نوك تير ستم حرمله سيرابت كرد | |
گفت پيكان چه بگوش تو كه مدهوش شدی | چه شنيدي كه به يك مرتبه خاموش شدی | |
طاير هوش ز سر رفت ز مدهوشي تو | ناله ي من به فلك رفت ز خاموشي تو | |
نور چشما بگشا ديده ز هم خواب بس است | برونم طاقتت از اين دل بي تاب بس است | |
بود اميدم كه توام يار بهر حال شوی | بزبان آئي و هم صحبت اطفال شوی | |
هوسم بود هم آواز به مادر باشي | نقل مجلس شب دامادي اكبر باشي | |
گر دلم سوخت پس از مرگ عزيزان دگر | سوخته، داغ تو جان من ابا جان پسر | |
زانكه اندر دم جان دادنت اي دل خسته | دست هاي تو بدي خسته و پايت بسته | |
سينه بگداخت از اين غم كه تو با اين دل ريش | دست و پائي نزدي در دم جان دادن خويش | |
جوديا بگذر از شرح و غم و باش خموش | كه ز غم فاطمه غش كرد و علي شد مدهوش |