اصغرا گر زعطش تشنه و بی تاب شدی

از ویکی تراث

اصغرا گر ز عطش تشنه و بی تاب شدی بی تاب شدی از
جودی خراسانی



در قالب مثنوی

موضوع: حضرت علی‌اصغر(ع)
اصغرا گر ز عطش تشنه و بي تاب شدیبه روي دست پدر خوب تو سيراب شدی
شمر رحمي نه اگر بر دل بي تابت كردنوک تير ستم حرمله سيرابت كرد
گفت پيكان چه بگوش تو كه مدهوش شدیچه شنيدی كه به يک مرتبه خاموش شدی
طاير هوش ز سر رفت ز مدهوشي توناله ی من به فلک رفت ز خاموشي تو
نور چشما بگشا ديده ز هم، خواب بس استبرونم طاقتت از اين دل بي تاب بس است
بود اميدم كه توام يار به هر حال شویبه زبان آئي و هم صحبت اطفال شوی
هوسم بود هم آواز به مادر باشينقل مجلس شب دامادی اكبر باشي
گر دلم سوخت پس از مرگ عزيزان دگرسوخته، داغ تو جان من ایا جان پسر
زانكه اندر دم جان دادنت ای دل خستهدست هاي تو بدی خسته و پايت بسته
سينه بگداخت از اين غم كه تو با اين دل ريشدست و پائي نزدی در دم جان دادن خويش
جوديا بگذر از شرح و غم و باش خموشكه ز غم فاطمه غش كرد و علي شد مدهوش