چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
{{ب|چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی ؟|که به کیمیای نظر مگر ، مس قلب تیره طلا کنی}} | {{ب|چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی ؟|که به کیمیای نظر مگر ، مس قلب تیره طلا کنی}} | ||
{{ب|یمن از عقیق تو آیتی ، چمن از رخ تو رقابتی|شکر از لب تو حکایتی ، اگرش چو غنچه تو وا کنی}} | {{ب|یمن از عقیق تو آیتی ، چمن از رخ تو رقابتی|شکر از لب تو حکایتی ، اگرش چو غنچه تو وا کنی}} | ||
{{ب|به شکنج طرّه ی | {{ب|به شکنج طرّه ی عنبرین، که به مِهر چهر تو شد قرین|شب و روز تیره ی این حزین، تو بدل به نور و ضیا کنی}} | ||
{{ب|بنما ز غنچه تبسّمی ، بنما ز غنچه تکلّمی|به تبسّمی و تکلّمی ، همه دردها تو دوا کنی}} | {{ب|بنما ز غنچه تبسّمی ، بنما ز غنچه تکلّمی|به تبسّمی و تکلّمی ، همه دردها تو دوا کنی}} | ||
{{ب|تو مراد من ، تو نجات من ، به حیات من ، به ممات من|چه زیان کنی ؟ چه ضرر بری ؟ چو برآوری ،چو عطا کنی}} | {{ب|تو مراد من ، تو نجات من ، به حیات من ، به ممات من|چه زیان کنی ؟ چه ضرر بری ؟ چو برآوری ،چو عطا کنی}} |
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۶
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | تو مراد من |
نام شاعر | وفایی شوشتری |
قالب | غزل |
وزن | فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن |
موضوع | امیرالمومنین(ع) |
مناسبت | مدح |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۲بیت |
چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی را وفایی شوشتری درباره امیرالمومنین(ع) و سروده است.
معرفی
«چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی» اثر شعری از وفایی شوشتری است. این غزل شعری در گونه مدح امام علی(ع) در دوازده بیت سروده شده است. وفایی شوشتری شعر «چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی» را در مدح امیرالمومنین(ع) سروده است. این قصیده در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن است.
متن شعر
چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی ؟ | که به کیمیای نظر مگر ، مس قلب تیره طلا کنی | |
یمن از عقیق تو آیتی ، چمن از رخ تو رقابتی | شکر از لب تو حکایتی ، اگرش چو غنچه تو وا کنی | |
به شکنج طرّه ی عنبرین، که به مِهر چهر تو شد قرین | شب و روز تیره ی این حزین، تو بدل به نور و ضیا کنی | |
بنما ز غنچه تبسّمی ، بنما ز غنچه تکلّمی | به تبسّمی و تکلّمی ، همه دردها تو دوا کنی | |
تو مراد من ، تو نجات من ، به حیات من ، به ممات من | چه زیان کنی ؟ چه ضرر بری ؟ چو برآوری ،چو عطا کنی | |
تو شه سریر ولایتی ، تو مَه منیر هدایتی | چه شود گهی به عنایتی ، نظری به سوی گدا کنی ؟ | |
ز غمم چرا نکنی رها ، و اگر کنی ” فَمَتی ، مَتی “ | که ز بطن حوت ، بسی رها ، تو چو یونس بن متی کنی | |
تو شهی شهان همه چاکرت ، تو مَهی مهان همه بر درت | که شوند قنبرِ قنبرت ، تو قبول اگر ز وفا کنی | |
تو به شهر علم نبی دری ، تو ز انبیا همه بهتری | تو غضنفری و تو صفدری ، چو میان معرکه جا کنی | |
تو چه صادری ؟ تو چه مصدری ؟ تو چه جلوه یی ؟ تو چه مظهری ؟ | که هم اوّلی و هم آخری ، همه جا تو کار خدا کنی؟! | |
تو تمیز مؤمن و کافری ، تو قسیمِ جنّت و آذری | که سعید را تو جزا دهی ، که عبید را تو جزا کنی | |
به خدا ” وفاییِ ” با خطا ، همه خوف او بوَد از بدا | که مباد دست رجای او، ز عطای خود تو رها کنی |