چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی

    از ویکی تراث

    چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی تو مراد من از
    وفایی شوشتری



    در قالب غزل

    با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

    موضوع: امیرالمومنین(ع)
    چه شود ز راه وفا اگر ، نظری به جانب ما کنی ؟که به کیمیای نظر مگر ، مس قلب تیره طلا کنی
    یمن از عقیق تو آیتی ، چمن از رخ تو رقابتیشکر از لب تو حکایتی ، اگرش چو غنچه تو وا کنی
    به شکنج طرّه‌ ی عنبرین، که به مِهر چهر تو شد قرینشب و روز تیره‌ ی این حزین، تو بدل به نور و ضیا کنی
    بنما ز غنچه تبسّمی ، بنما ز غنچه تکلّمیبه تبسّمی و تکلّمی ، همه دردها تو دوا کنی
    تو مراد من ، تو نجات من ، به حیات من ، به ممات منچه زیان کنی ؟ چه ضرر بری ؟ چو برآوری ،چو عطا کنی
    تو شه سریر ولایتی ، تو مَه منیر هدایتیچه شود گهی به عنایتی ، نظری به سوی گدا کنی ؟
    ز غمم چرا نکنی رها ، و اگر کنی ” فَمَتی ، مَتی “که ز بطن حوت ، بسی رها ، تو چو یونس بن متی کنی
    تو شهی شهان همه چاکرت ، تو مَهی مهان همه بر درتکه شوند قنبرِ قنبرت ، تو قبول اگر ز وفا کنی
    تو به شهر علم نبی دری ، تو ز انبیا همه بهتریتو غضنفری و تو صفدری ، چو میان معرکه جا کنی
    تو چه صادری ؟ تو چه مصدری ؟ تو چه جلوه‌ یی ؟ تو چه مظهری ؟که هم اوّلی و هم آخری ، همه جا تو کار خدا کنی؟!
    تو تمیز مؤمن و کافری ، تو قسیمِ جنّت و آذریکه سعید را تو جزا دهی ، که عبید را تو جزا کنی
    به خدا ” وفاییِ ” با خطا ، همه خوف او بوَد از بداکه مباد دست رجای او، ز عطای خود تو رها کنی