به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان = به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =بیدل دهلوی | قالب = غزل | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن | موضوع = امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
  | نام شعر =  
  | نام شعر =  
  | نام شاعر =بیدل دهلوی
  | نام شاعر =بیدل دهلوی
  | قالب = غزل
  | قالب = قصیده
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
  | موضوع = امام حسین(ع)
  | موضوع = امام حسین(ع)
خط ۱۵: خط ۱۵:
}}
}}


'''به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش''' از اشعار شاعر قدیمی [[بیدل دهلوی]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن و درباره امام حسین(ع) در سیزده بیت سروده شده است.
'''به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش''' از اشعار شاعر قدیمی [[بیدل دهلوی]] است. این شعر در قالب قصیده و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن و درباره امام حسین(ع) در سیزده بیت سروده شده است.


== متن شعر ==
== متن شعر ==

نسخهٔ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۴

به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش
اطلاعات شعر
نام شاعربیدل دهلوی
قالبقصیده
وزنمفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
موضوعامام حسین(ع)
زبانفارسی
تعداد ابیات۱۳بیت


به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش از اشعار شاعر قدیمی بیدل دهلوی است. این شعر در قالب قصیده و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن و درباره امام حسین(ع) در سیزده بیت سروده شده است.

متن شعر

به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانشسر مویی اگر بالم، جهان دَرَّد گریبانش
در این مرتع، شکــار مکرِ روباهان شد آن غافلکه آگاهی ندادند از کنام شیر یزدانش
کدامین شیر یزدان؟! مرتضی آن صفدر غالبکه می خوانند مردان حقیقت، شاه مردانش
نگه دریوزه کن تا بینی آن آیات قدرت رابه دل‌ها گوش نه تا بشنوی آواز قرآنش
ز اِنعام «سَلُونی» بر خط امکان، صلاگسترز حکم «لو کشَف» بر عالم تحقیق، فرمانش
تأمُّل تا عیار دستگاه قدر او گیرددهد دوش نبی اللّه، نشان از پایه شانش
دو طاق منظر رحمت، خم محراب ابرویشدو مصراع در علم نبی، لب‌های خندانش
ترحّم‌آفرین ذاتش، شفاعت‌پرور اخلاقشکرم‌تصویر، الطافش، نجات‌ایجاد احسانش
به گاهِ حمله ی این شیر، اگر خواهد سپر داریجگر در خاک جوید رستم از سام نریمانش
شُکوه رعد غیرت، صورخیز از نعره شیرشجلال برقِ قهر حق، نگاه چشمِ غضبانش
لب بتگر به تصدیق کمالش یا علی گویدبه نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش
بضاعت کو که باشد تحفه بزم قبول آنجا؟جهان گر شرم دارد، زیره نفروشد به کرمانش
طریق عجز می پویم، نمی دانم چه می گویمبه توصیف خداوندی که دانش‎هاست حیرانش

پانویس

منابع