به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش

از ویکی تراث

به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش از
بیدل دهلوی



در قالب قصیده

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)


به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانشسر مویی اگر بالم، جهان دَرَّد گریبانش
در این مرتع، شکــار مکرِ روباهان شد آن غافلکه آگاهی ندادند از کنام شیر یزدانش
کدامین شیر یزدان؟! مرتضی آن صفدر غالبکه می خوانند مردان حقیقت، شاه مردانش
نگه دریوزه کن تا بینی آن آیات قدرت رابه دل‌ها گوش نه تا بشنوی آواز قرآنش
ز اِنعام «سَلُونی» بر خط امکان، صلاگسترز حکم «لو کشَف» بر عالم تحقیق، فرمانش
تأمُّل تا عیار دستگاه قدر او گیرددهد دوش نبی اللّه، نشان از پایه شانش
دو طاق منظر رحمت، خم محراب ابرویشدو مصراع در علم نبی، لب‌های خندانش
ترحّم‌آفرین ذاتش، شفاعت‌پرور اخلاقشکرم‌تصویر، الطافش، نجات‌ایجاد احسانش
به گاهِ حمله ی این شیر، اگر خواهد سپر داریجگر در خاک جوید رستم از سام نریمانش
شُکوه رعد غیرت، صورخیز از نعره شیرشجلال برقِ قهر حق، نگاه چشمِ غضبانش
لب بتگر به تصدیق کمالش یا علی گویدبه نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش
بضاعت کو که باشد تحفه بزم قبول آنجا؟جهان گر شرم دارد، زیره نفروشد به کرمانش
طریق عجز می پویم، نمی دانم چه می گویمبه توصیف خداوندی که دانش‎هاست حیرانش