اندر سریر ناز تو خوش آرمیدهای: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{سرصفحه | ||
| | | مطلع=اندر سریر ناز تو خوش آرمیدهای | ||
| | | نام شعر=تاب اسیری | ||
| | | شاعر = جودی خراسانی | ||
| | | مصحح = | ||
| | | بخشی از دیوان = | ||
| قالب =غزل فخیم | |قالب =غزل فخیم | ||
| وزن = | |وزن = | ||
| موضوع =امام حسین(ع) | |موضوع = امام حسین(ع) | ||
| | | قبلی = | ||
| | | بعدی = | ||
| | | سال خورشیدی = | ||
| | | سال میلادی = | ||
| | | سال قمری = | ||
| یادداشت =این شعر زبان حال حضرت زینب(س) خطاب به یزید بن معاویه میباشد. | |||
}} | }} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|اندر سریر | {{ب|اندر سریر ناز تو خوش آرمیدهای|شادی از آن که رأس حسین را بریدهای}} | ||
{{ب|مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تخت|بنْشین کنون که خوب به مطلب رسیدهای}} | {{ب|مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تخت|بنْشین کنون که خوب به مطلب رسیدهای}} | ||
{{ب|جا دادهای به پردهزنان خود، ای لعین | {{ب|جا دادهای به پردهزنان خود، ای لعین|خرّمدلی که پردهی ما را دریدهای}} | ||
{{ب|من ایستاده بر سر پای و کسی نگفت|بنشین که روی خار مغیلان دویدهای}} | {{ب|من ایستاده بر سر پای و کسی نگفت|بنشین که روی خار مغیلان دویدهای}} | ||
{{ب|گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما|ظالم | {{ب|گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما|ظالم مگر تو آل علی را خریدهای؟}} | ||
{{ب|با عترت نبی ز چه بنْمودی این ستم؟|با اینکه زو سفارش ما را شنیدهای}} | {{ب|با عترت نبی ز چه بنْمودی این ستم؟|با اینکه زو سفارش ما را شنیدهای}} | ||
{{ب|زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم|باشد روا به یک زن ماتم رسیدهای}} | {{ب|زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم|باشد روا به یک زن ماتم رسیدهای}} | ||
{{ب|شادی ز دیدن رُخ اکبر، بلی؛ خوش است|بینی دمی که سبزهی از نو دمیدهای}} | {{ب|شادی ز دیدن رُخ اکبر، بلی؛ خوش است|بینی دمی که سبزهی از نو دمیدهای}} | ||
{{ب| | {{ب|جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شب|چون صبح، سینه از چه به ناخن دریدهای؟}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۳۱
اندر سریر ناز تو خوش آرمیدهای | شادی از آن که رأس حسین را بریدهای | |
مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تخت | بنْشین کنون که خوب به مطلب رسیدهای | |
جا دادهای به پردهزنان خود، ای لعین | خرّمدلی که پردهی ما را دریدهای | |
من ایستاده بر سر پای و کسی نگفت | بنشین که روی خار مغیلان دویدهای | |
گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما | ظالم مگر تو آل علی را خریدهای؟ | |
با عترت نبی ز چه بنْمودی این ستم؟ | با اینکه زو سفارش ما را شنیدهای | |
زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم | باشد روا به یک زن ماتم رسیدهای | |
شادی ز دیدن رُخ اکبر، بلی؛ خوش است | بینی دمی که سبزهی از نو دمیدهای | |
جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شب | چون صبح، سینه از چه به ناخن دریدهای؟ |