ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =محیط قمی | قالب = غزل | وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =امام علی(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۲بیت | منبع =...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش
  | مطلع=ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش
  | تصویر =
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = محیط قمی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =محیط قمی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |قالب = غزل
  | موضوع =امام علی(ع)
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | مناسبت =
  |موضوع = امام علی(ع)
  | زمان سرایش =  
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۲بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش''' مطلع شعری از [[محیط قمی]] از شاعران ایرانی است. این شعر در قالب غزل دردوازده بیت درباره امام علی(ع) در گونه منقبت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده است.
'''ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش''' مطلع شعری از [[محیط قمی]] از شاعران ایرانی است. این شعر در قالب غزل دردوازده بیت درباره امام علی(ع) در گونه منقبت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده است.



نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۲

ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش از
محیط قمی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام علی(ع)

ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش مطلع شعری از محیط قمی از شاعران ایرانی است. این شعر در قالب غزل دردوازده بیت درباره امام علی(ع) در گونه منقبت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده است.

متن شعر

ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باشبی پا و سرپناه سریر و کلاه باش
با نیستی بساز و غم بیش و کم مخوربر بیش و کم هر آن چه بود پادشاه باش
تا کی سپید جامه توان بود و دل سیاه؟یک چند دل سپید و مرقع سیاه باش
طی طریق پرخطر عشقت آرزو استوارسته از دو کون، چو مردان راه باش
آزادیت هوا است، ره خواجگان گزیداز خیل بندگان ولی الاه، باش
در گلشن زمانه اگر گل نمی شویخود خوار هم مباش، خدا را گیاه باش
بگریز در پناه شه اولیاء، علیاز حادثات دور فلک، در پناه باش
ای جان مقیم درگه والای شاه شوچون عرش خاکسار، در آن بارگاه باش
ای دیده کسب نور، از آن آستانه کنو آن گاه نوربخش به خورشید و ماه باش
ما را شفاعتش طلبد چون گنهکارای تن مدام، غرقه ی بحر گناه باش
از جان و دل غلام غلامان حیدرمیا رب مرا به صدق ارادت گواه باش
ای عذرخواه نامه سیاهان، به روز حشرجرم «محیط» را بر حق، عذرخواه باش


پانویس

منابع