ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =شفایی اصفهانی | قالب =غزل | وزن = | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۹بیت | منبع = }} '''ایّام...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز
  | مطلع= ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = شفایی اصفهانی
  | نام شعر =
  | مصحح =
  | نام شاعر =شفایی اصفهانی
| بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =  
  |قالب = غزل
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |وزن =  
  | مناسبت =
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز''' را شاعر آیینی [[شفایی اصفهانی]] درباره امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در نه بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز|دارد به یاد، واقعۀ کربلا هنوز}}
{{ب|ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز|دارد به یاد، واقعۀ کربلا هنوز}}
خط ۲۹: خط ۲۸:
{{ب|رفت آن ‌که ذوق خنده به لب، آشنا شود|یا دل‌شکسته‌ای به طرب، آشنا شود}}
{{ب|رفت آن ‌که ذوق خنده به لب، آشنا شود|یا دل‌شکسته‌ای به طرب، آشنا شود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۴۸

ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوز از
شفایی اصفهانی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)


ایّام در‌هم است از این ماجرا هنوزدارد به یاد، واقعۀ کربلا هنوز
دارد از این معامله، روح نبی، ملالدر ماتمند، سلسلۀ انبیا هنوز
چون گل نشد شکفته، لب لعل مصطفیچون غنچه در‌هم است، دل مرتضی هنوز
خاک لحد ز گریۀ زهرا، همان گِل استخون می‌چکد ز دیدۀ خیر النّسا هنوز
چرخ کبود، جامۀ نیلیش در بر استبیرون نیامده است، فلک زین عزا هنوز
در ماتم حسین و شهیدان کربلاستخاکی که می‌کند به سر خود، صبا هنوز
در ظلمت است، معتکف از شرم روی اوبنْگر سیاه‌پوشی آب بقا هنوز
بیگانگی بمانْد میان دل و نشاطخاطر نمی‌شود به طرب، آشنا هنوز
رفت آن ‌که ذوق خنده به لب، آشنا شودیا دل‌شکسته‌ای به طرب، آشنا شود