چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = صباحی بیدگلی | قالب = غزل | وزن = | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات = ۸بیت | منبع = }} '''چون تازه شد م...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام
  | مطلع=چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = صباحی بیدگلی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = صباحی بیدگلی  
  | بخشی از دیوان =
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب = غزل
  | قالب = غزل
  | وزن =
  | وزن =
  | موضوع =امام حسین(ع)  
  | موضوع =امام حسین(ع)  
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام''' را شاعر ایرانی [[صباحی بیدگلی]] درباره امام حسین(ع) در هشت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام|از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام}}
{{ب|چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام|از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام}}
{{ب|ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان|افتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام}}
{{ب|ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان|افتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام}}
خط ۲۷: خط ۲۷:
{{ب|کفری چنین و لاف مسلمانی، ای یزید!|ننگش ز تو، یهودی و نصرانی، ای یزید}}
{{ب|کفری چنین و لاف مسلمانی، ای یزید!|ننگش ز تو، یهودی و نصرانی، ای یزید}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۵

چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام از
صباحی بیدگلی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
چون تازه شد مصیبتشان از ورود شاماز شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام
ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکانافتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام
داد آن نشان به پردگی‌ای، کاین مرا کنیزکرد این طمع به تاجوری، کآن مرا غلام
گفت این به طعنه کاین اُسرا را وطن چه شهر؟گفت آن به خنده: سیّد این قوم را چه نام؟
کردند بر یزید چو عرضِ سرِ سرانپرسید از این میانه، حسین علی کدام؟
بردند پیش او، سر سالار دهر رامی‌زد به چوب بر لبش و می‌کشید، جام
گفتا یکی ز مجلسیان، شرمی، ای یزید!می‌زد همیشه بوسه بر این لب، شه انام
کفری چنین و لاف مسلمانی، ای یزید!ننگش ز تو، یهودی و نصرانی، ای یزید