ای جان باب از چه نگیری به بر مرا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =ای جان باب از چه نگیری به بر مرا | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =وصال شیرازی | قالب = غزل | وزن = | موضوع = امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۰ بیت | منبع = }} '''ای جان باب از...» ایجاد کرد)
 
خط ۲۳: خط ۲۳:
{{ب|رنجیده‌ای ز من که جوابم نمی‌دهی؟|دستی به رو بکش، غمی از دل ببَر مرا}}
{{ب|رنجیده‌ای ز من که جوابم نمی‌دهی؟|دستی به رو بکش، غمی از دل ببَر مرا}}
{{ب|نه پرسشی، نه مرحمتی، نه نوازشی|طاقت نمانده، جان پدر! آن‌ قَدَر مرا}}
{{ب|نه پرسشی، نه مرحمتی، نه نوازشی|طاقت نمانده، جان پدر! آن‌ قَدَر مرا}}
{{بفرصت نمانْد و می‌رود از دست، کاروان|بنْواز دل، به مرحمتی مختصر مرا}}
{{ب|فرصت نمانْد و می‌رود از دست، کاروان|بنْواز دل، به مرحمتی مختصر مرا}}
{{ب|با همرهان، طریق وفا را مده ز دست|هر جا که می‌روی، ببَر، ای هم‌سفر! مرا}}
{{ب|با همرهان، طریق وفا را مده ز دست|هر جا که می‌روی، ببَر، ای هم‌سفر! مرا}}
{{ب|زین همرهان کجا دگر امّید یاری است؟|چون نیم ره، به جای گذارَد پدر مرا}}
{{ب|زین همرهان کجا دگر امّید یاری است؟|چون نیم ره، به جای گذارَد پدر مرا}}
خط ۳۰: خط ۳۰:
{{ب|این تشنه‌کام را ز چه آبی نمی‌دهی؟|زین شِکوه‌ها که رفت، جوابی نمی‌دهی؟}}
{{ب|این تشنه‌کام را ز چه آبی نمی‌دهی؟|زین شِکوه‌ها که رفت، جوابی نمی‌دهی؟}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
 
==پانویس==
==پانویس==



نسخهٔ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۵

ای جان باب از چه نگیری به بر مرا
اطلاعات شعر
نام شاعروصال شیرازی
قالبغزل
موضوعامام حسین(ع)
زبانفارسی
تعداد ابیات۱۰ بیت


ای جان باب از چه نگیری به بر مرا مطلع شعری درباره امام حسین(ع) اثر طبع وصال شیرازی شاعر ایرانی است. این شعر در ده بیت در قالب غزل در گونه مرثیه سروده شده است.

متن شعر

ای جان باب از چه نگیری به بر مراافکنده‌ای چو اشک، چرا از نظر مرا؟
ای مهربان پدر ز چه نامهربان شدی؟مهر تو بیش‌تر بُد از این پیش‌تر مرا
رنجیده‌ای ز من که جوابم نمی‌دهی؟دستی به رو بکش، غمی از دل ببَر مرا
نه پرسشی، نه مرحمتی، نه نوازشیطاقت نمانده، جان پدر! آن‌ قَدَر مرا
فرصت نمانْد و می‌رود از دست، کاروانبنْواز دل، به مرحمتی مختصر مرا
با همرهان، طریق وفا را مده ز دستهر جا که می‌روی، ببَر، ای هم‌سفر! مرا
زین همرهان کجا دگر امّید یاری است؟چون نیم ره، به جای گذارَد پدر مرا
خورشید من، تو بودی و ماهم تو، بی‌‌رُختگو روز، تیره ‌شو، شب از آن تیره‌تر مرا
شمر ار نکشت، درد یتیمی مرا کُشدهر چند زنده‌ام، ز شهیدان شِمَر مرا
این تشنه‌کام را ز چه آبی نمی‌دهی؟زین شِکوه‌ها که رفت، جوابی نمی‌دهی؟

پانویس

منابع