خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
  | مطلع=خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = سیدمحمدعلی ریاضی‌ یزدی
  | نام شعر =  
  | مصحح =  
  | نام شاعر = سیدمحمدعلی ریاضی‌ یزدی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب = غزل
  | وزن = فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
  |وزن =فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن  
  | موضوع = توحیدی
  |موضوع = توحیدی
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =  
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست''' از اشعار توحیدی مناجاتی شاعر قدیمی [[سیدمحمدعلی ریاضی‌ یزدی]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن و فضای شعری عرفانی، معنوی در هشت سروده شده است.
== متن شعر ==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست|فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست}}
{{ب|خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست|فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست}}
خط ۲۸: خط ۲۶:
{{ب|ره نبردیم ریاضی به سراپردهٔ غیب|در نبستند که چون میکده درگاهی هست}}
{{ب|ره نبردیم ریاضی به سراپردهٔ غیب|در نبستند که چون میکده درگاهی هست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
== منابع ==
[[رده:اشعار مناجات]]
[[رده:اشعار توحیدی]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۲۲

خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست از
سیدمحمدعلی ریاضی‌ یزدی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: توحیدی


خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هستفرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
حشمت اَر می‌طلبی، خدمت درویشان کننیست بالاتر از این، گر به جهان جاهی هست
ما گدایان در میکده، شهبازانیمسایهٔ عزت ما بر سر هر شاهی هست
ما در آیینهٔ دل نور خدا را دیدیمآزمودم که ز هر دل به خدا راهی هست
هر کجا نور بُوَد، چشمۀ خورشید آن‌جاستهرکجا پرتو مهتاب بُوَد، ماهی هست
از چه مجنون به سراپردۀ لیلی نرسیدکه به صحرای جنون خیمه و خرگاهی هست
از خدا، عذر خطا خواه که پیش کرمشگر گناه تو بُوَد کوه، کم از کاهی هست
ره نبردیم ریاضی به سراپردهٔ غیبدر نبستند که چون میکده درگاهی هست