ای یافته تاج نسب از صاحب معراج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{سرصفحه
| مطلع= ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
| نام شعر=
| شاعر = سوزنی سمرقندی
| مصحح =
| بخشی از دیوان =
| بخشی از مجموعه اشعار =
|قالب = قصیده
|وزن =
|موضوع = امام حسین(ع)
| قبلی =
| بعدی =
| سال خورشیدی =
| سال میلادی =
| سال قمری =
| یادداشت =
}}
{{جعبه اطلاعات شعر
{{جعبه اطلاعات شعر
  | عنوان =ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
  | عنوان =
  | تصویر =  
  | تصویر =  
  | توضیح تصویر =  
  | توضیح تصویر =  
  | نام شعر =
  | نام شعر =
  | نام شاعر =سوزنی سمرقندی
  | نام شاعر =
  | قالب = قصیده
  | قالب =  
  | وزن =
  | وزن =
  | موضوع =امام حسین(ع)
  | موضوع =
  | مناسبت =
  | مناسبت =
  | زمان سرایش = معاصر
  | زمان سرایش = معاصر
خط ۱۵: خط ۳۲:
}}
}}


'''ای یافته تاج نسب از صاحب معراج''' مطلع شعری از سروده های شاعر قدیمی، [[سوزنی سمرقندی]] درباره امام حسین(ع) است.
این شعر آیینی در قالب قصیده در بیست و پنج بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ای یافته تاج نسب از صاحب معراج|هستی به لقب دین همایون ورا تاج}}
{{ب|ای یافته تاج نسب از صاحب معراج|هستی به لقب دین همایون ورا تاج}}
خط ۴۶: خط ۵۹:
{{ب|آماجگه تیر عنا باد حسودت|وز خون جگر برزخ اعدای تو امواج}}
{{ب|آماجگه تیر عنا باد حسودت|وز خون جگر برزخ اعدای تو امواج}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]
[[رده:شعر در قالب قصیده]]

نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۱

ای یافته تاج نسب از صاحب معراج از
سوزنی سمرقندی



در قالب قصیده

موضوع: امام حسین(ع)
ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
اطلاعات شعر
زمان سرایشمعاصر
زبانفارسی
تعداد ابیات۲۵بیت


ای یافته تاج نسب از صاحب معراجهستی به لقب دین همایون ورا تاج
همنام تو است و پدر تو بدو خوشنامجد تو رسول قرشی صاحب معراج
شاه شرفی تاج تو است از نسب توتاجی که نه غصب است نه آورده زتاراج
ملک تو نه ملکی است بشمشیر گرفتهکی ملک بشمشیر توان کردن از عاج
از نسل حسین بن علی شاه شهیدینز تخمه جمشیدی و نز گوهر مهراج
آن شاه که گویند بجنت برد آن رااز جور که مرخون ورا ریخت زاو داج
منهاج سخا و کرم و جود و فتوتجد تو نهاد دست و توئی رهرو منهاج
از منهج مهر تو بجز خارجی شوماز امت جدت نکند هیچکس اخراج
طاوس ملایک بنوا مدح تو خوانداندر قفس سدره چو قمری و چو دراج
گیسوی تو شهبال همای نبوی دانبوینده چو مشک تبت و تنکت تمغاج
گر مدعیان گیسوی مشگین تو بیننددانند که نز جنس همانست غلیواج
از نور جبین تو بود روز منوروز گیسوی مشگین سیاه تو شب داج
از روی هواخواهی سادات دلم هستپیوسته بدیدار شب و روز تو محتاج
تصویر کنم مدح تو بر خاطر روشنوز نوک قلم نقش کنم غالبه بر عاج
دیباچه دیوان خود از مدح تو سازمتا هر ورقی گیرد ازو قیمت دیباج
در مدحت صدر تو منم شوشتری بافدیگر شعرا آستری باف چو نساج{{{2}}}
بی فکرت مداحی صدر تو همه عمرحاشا که زنم یک مژه را بر مژه با کاج
جفت دل من کرد هوا خواهی ساداتهنگام مزاج تن من خالق ازواج
نامم بثناگوئی و مدح تو نوشتندآنگه که سرشته شدم از نطفه امشاج
تا بدرقه از دوستی آل علی نیستبر قافله دین هدی دیو، نهد باج
کعبه است دل من که بدان کعبه نیایدبیدوستی آل نبی قافله حاج
هرگز بسوی کعبه معمور دل منحجاجی ملعون نخوهد گشتن حجاج
تا تاج بود زینت فرق سر شاهانوانداختن تیر بود رسم بآماج
تو تا حور ملک شرف بادی و اعداتبر آتش غم سوخته همواره چو در تاج
آماجگه تیر عنا باد حسودتوز خون جگر برزخ اعدای تو امواج