کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش
  | مطلع=کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = ساکت اصفهانی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = ساکت اصفهانی
  | بخشی از دیوان =
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب = غزل  
  | قالب = غزل  
  | وزن =
  | وزن =
  | موضوع =  امام حسین(ع)  
  | موضوع =  امام حسین(ع)  
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۱۱بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش''' را شاعر ادیب [[ساکت اصفهانی]] درباره امام حسین(ع) در یازده سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش|که روی خاک، درافکنْد خصم، بی‌کفنش}}
{{ب|کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش|که روی خاک، درافکنْد خصم، بی‌کفنش}}
{{ب|به راه دوست ز دشمن رسید هر تیری|به خنده باز، دهان کرده زخم‌های تنش}}
{{ب|به راه دوست ز دشمن رسید هر تیری|به خنده باز، دهان کرده زخم‌های تنش}}
خط ۳۱: خط ۳۰:
{{ب|جهان سراسر از آن، رشک باغ رضوان شد|شکفت آن گل و عالَم از او، گلستان شد}}
{{ب|جهان سراسر از آن، رشک باغ رضوان شد|شکفت آن گل و عالَم از او، گلستان شد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۶

کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش از
ساکت اصفهانی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَشکه روی خاک، درافکنْد خصم، بی‌کفنش
به راه دوست ز دشمن رسید هر تیریبه خنده باز، دهان کرده زخم‌های تنش
یکی نبود جز آن مرغ بال و پر، پُر خونکه تا خبر بَرَد از آن غریب، در وطنش
هر آن ‌چه گفت حسین، «العطش»، کنار فراتیکی نبود در آن‌ جا که بشْنود سخنش
به آن امید که او را کفن شود، پوشیدحسین، پیرهن کهنه، زیر پیرهنش
مکن دریغ تو از گریه بر حسینِ شهیدکه اشک چشم تو، مرهم شود، به زخم تنَش
کسی که رشتۀ ایجاد کائنات بُوَدبه دست او، ز قفا بسته دست با رسنش
چه جای اشک؟ که در ماتم حسین، رواستکه سیل خون رَود از جویبارِ چشمِ منَش
گرت هواست که بینی حسین و یارانشببین به خلوت دل، در میان انجمنش
ز گلستان نبی بود هر چه گل، چیدندکه شد به نرگس بیمار، منحصر، چمنش
جهان سراسر از آن، رشک باغ رضوان شدشکفت آن گل و عالَم از او، گلستان شد