گفت زینب ما اسیران عزّ و جاهی داشتیم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = شرمی کاشانی | قالب = غزل | وزن = | موضوع = امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات = ۱۳بیت | منبع = }} '''گفت زی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم
  | مطلع=گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر =  
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = شرمی کاشانی
  | بخشی از دیوان =
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب = غزل  
  | قالب = غزل  
  | وزن =
  | وزن =
  | موضوع =  امام حسین(ع)  
  | موضوع =  امام حسین(ع)  
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش =
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۱۳بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =   
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم''' را [[شرمی کاشانی]] درباره امام حسین(ع) در سیزده سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم|در مدینه، منزلیّ و بارگاهی داشتیم}}
{{ب|گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم|در مدینه، منزلیّ و بارگاهی داشتیم}}
{{ب|از مدینه، چون شدیم آواره تا در کربلا|همره خود، لشگر و میر و سپاهی داشتیم}}
{{ب|از مدینه، چون شدیم آواره تا در کربلا|همره خود، لشگر و میر و سپاهی داشتیم}}
خط ۳۲: خط ۳۳:
{{ب|شرمیا از سطرسطر شعر تو در بزم عشق|سوختیم مانند شمع و اشک و آهی داشتیم}}
{{ب|شرمیا از سطرسطر شعر تو در بزم عشق|سوختیم مانند شمع و اشک و آهی داشتیم}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۳

گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیم



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)


گفت زینب ما اسیران، عزّ و جاهی داشتیمدر مدینه، منزلیّ و بارگاهی داشتیم
از مدینه، چون شدیم آواره تا در کربلاهمره خود، لشگر و میر و سپاهی داشتیم
چون در آن صحرای محنت‌خیز، بگْشودیم بارکاروانیّ و علم‌داریّ و شاهی داشتیم
در زمین کربلا کردیم اجلال نزولیاورانی باوفا و خیمه‌گاهی داشتیم
کعبه‌ی عشق و محبّت کربلا بود و در آنچون حسین آن آیت حق، قبله‌گاهی داشتیم
قهرمانانی که شیر از ترسشان، در لرزه بوددور ما بودند و ما، پشت و پناهی داشتیم
ماهرویانی که چشم اختران، بُد محوشانهمره خود، در دل شام سیاهی داشتیم
روزگار بی‌وفا! با ما ستم کردی چرا؟ما در این عالم، چه تقصیر و گناهی داشتیم؟
لاله‌های دشت خون را سر بریدند از ستمما میان خیمه با حسرت، نگاهی داشتیم
دشمن دون، سر برید از پیکر پاک حسینما ز داغ جان‌گدازش اشک و آهی داشتیم
آن شبی کآتش زدند، اعدای دون بر خیمه‌هاچشم خود سوی نجف، بر داد‌خواهی داشتیم
بانویی می‌گفت: یا جدّا به داد ما برسدختری می‌گفت: بابا ما پناهی داشتیم
شرمیا از سطرسطر شعر تو در بزم عشقسوختیم مانند شمع و اشک و آهی داشتیم