دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد | | دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد |
زسر گذشته اشکم به لب رسیده جانم | | که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد |
شود تمام هستی فدای آن دو دستی | | که غرق بوسه با اشک علّی مرتضی کرد |
نگشت آنی آن دست جدا زدامن دوست | | اگر چه تیغ دشمن زپیکرش جدا کرد |
جز از برای داور دو تا نگشت اکبر | | چه شد که خصم کافر جبین او دو تا کرد |
سزد همه جوانان حنا زخون ببندند | | که جا به حجله خون یتیم مجتبی کرد |
فدای آن جوانی که در نماز ایثار | | زخون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد |
فدای شیر خواری که وقت جان نثاری | | دو چشم خود ببست و دو لب به خنده وا کرد |
فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل | | سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد |
فدای جسم پاکی که قطعه قطعه گردید | | زقطره قطره خونش حسین را صدا کرد |
فدای آن شهیدی که در کنار سنگر | | به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد |
برات کربلا را کسی گرفت (میثم) | | که رو برای ایثار به سوی جبهه ها رفت |