خنجر شمر به خون شه خوبان تشنه

از ویکی تراث

خنجر شمر به خون شه خوبان تشنه از
ناصرالدین شاه قاجار



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
خنجر شمر به خون شه خوبان تشنهحنجر شه بدم خنجر بُرّان تشنه
من چو خضرم و فُراتست اگر آب حیاتخضر کی مانده به سرچشمۀ حیوان تشنه
آه از آن لحظه که اصغر به سر دوش پدرداد حنجر به دَمِ غنچهِ پیکان، تشنه
کودکانم که همه شهد و شکر می‌خوردندحال، طوطی صفت، اندر شکرستان، تشنه
گفت شاه شهدا با پسر سعد لعینآب در کوزه روا داری و مهمان تشنه؟
مهر زهرا بود این آب و همه اولادشکشته گشتند و فتادند به میدان تشنه
دیو و دَد جمله از این آب همه سیرابندکس ندیده است لب آب، سلیمان تشنه
گبر و ترسا و نَصارٰی همه زین آب خورندبه لب نهر، جگر گوشۀ عمران تشنه
اکبرم کشته شد از تیغ شما در میدانرفت در خلد برین شاه جوانان تشنه
دست‌ها از تن عباس فکندند به خاککس ندیده است که سقا سپرد جان تشنه
ناصر ار آب خوری یاد کن از شاه شهیدزانکه شد کشته شهنشاهِ شهیدان، تشنه