اینک زمان زمان غزلخوانی من است | بیتیست این دو خط که به پیشانی من است | |
هان ای یزید بشنو و ابرو گره نزن | این میهمانی تو نه مهمانی من است | |
غرّه نشو به آنچه سرِ نیزه کردهای | اینها چراغهای چراغانی من است | |
هفتاد سر از این همه، با من برادرند | اما دو سر از این همه، قربانی من است | |
نذر من است و از پی احیای دین حق | خونِ دو چشم خانۀ بارانی من است | |
ایمن مباد از این همه مشعل، خزان تو | تا نوبت بهار گُلافشانی من است | |
ما را چو آفتاب به شامَت کشاندهای | اینک زمان قافلهگردانی من است |