ای نام دل‌گشای تو عنوان کارها از
واعظ قزوینی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: عرفانی توحیدی


ای نام دل‌گشای تو عنوان کارهاخاک در تو، آب رخِ اعتبارها
خورشید و مه، دو قطره ز باران فیض تومدّی ز جنبش قلمت، روزگارها
انگشتی از برای شهادت شود بلندسروی که قد کشد ز لب جویبارها
از بهر خواندن رقم قدرتت بهاراوراق گل شمرده به انگشت خارها
لطفت برات روزی مردم نوشته استبا خطّ سبز بر ورق کشت‌زارها
دیوانۀ خیال تو هرجا که پا نهدریزد ز شوق عشق تو، طرح بهارها
موج سراب نیست، که در جستجوی توافتاده‌اند از پی هم بی‌قرارها
راه ثنای ذات تو را چون روم؟ که مندارم به دوش از گنه خویش بارها
چون آوری به حشر منِ رو سیاه رااز نسبتم شوند خجل شرمسارها
واعظ اگرچه نیست امیدم به خویشتندست من است و دامن امیدوارها