بر سر کوی تو جسمی ناتوان آوردهام | قامتی خم گشته از جور زمان آوردهام | |
بر مزار تو، حسینم اینک از شام خراب | از زنان و کودکان یک کاروان آوردهام | |
از سفر باز آمدم، پرسی اگر از حال من | پیکری نیلی برایت ارمغان آوردهام | |
تا مگر جوید مزار اصغر شیرین زبان | مادرش را با قدی همچون کمان آوردهام | |
بر سر قبر علمدار تو عبّاس رشید | خواهرش کلثوم را زاریکنان آوردهام | |
سیّد سجّاد را از کوفه در کربلا | با دلی پر خون ز جور شامیان آوردهام | |
گنج را در گوشۀ ویران نهان کردم ولی | زآن سه ساله دخترت نام و نشان آوردهام | |
ماجرای شام را آذر نویسد صبح و شام | ز ابتلای خود من او را در بیان آوردهام |