بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد | دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد | |
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمیداند | که همچون دوردستان آرزوی کربلا دارد | |
به یاد کاروان اربعین با گریه میگوید | به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد | |
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون | ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد | |
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته | به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد | |
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش | همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد |