خيز اى بنده محروم و گنهکار بيااز حبیب چایچیاندر قالب غزلبا وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنموضوع: شعر توحیدی |
خيز اى بنده محروم و گنهکار بيا | يک شب اى خفتۀ غفلتزده، بيدار بيا | |
بس شب و روز که در زير لَحَد خواهى خفت | دَم غنيمت بشمار امشب و بيدار بيا | |
شب فيض است و درِ توبه و رحمت باز است | خيز، اى عبد پشيمان و خطاکار بيا | |
پردۀ شب که بُوَد آيت ستّارىِ من | دور از ديدۀ مردم، به شب تار بيا | |
اين تويى، بندۀ آلوده و شرمندۀ من | اين منم، خالق بخشندۀ ستّار، بيا | |
مگشا دست نيازت به عطاى دگران | دل به من بسته و بگسسته ز اغيار بيا | |
فرصت از دست مده، مىگذرد اين لحظات | منشين غافل و بىحاصل و بیکار، بيا |