رمضان سایه مهر از سر ما می‌گیرداز سیدمحمدحسین شهریاردر قالب غزلبا وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنموضوع: ماه رمضان
رمضان سایه مهر از سر ما می‌گیردبال رأفت که فروداشت، فرا می‌گیرد
چون نگیرد دلم از رفتن ماه شبِ قدر؟که خدا سایۀ مهر از سرِ ما می‌گیرد
نعمتی بود خداداده که کفران کردیملاجرم نعمت خود داده، خدا می‌گیرد
لذت ذوق و صفای شب قدرش ندهندروزه آن کاو نه به ذوق و به صفا می‌گیرد
رمضان جلوۀ جان می‌دهد و صیقل روحوه کز او آینۀ دل چه جلا می‌گیرد
رمضان دار شفایی‌ست که هر جان و دلیداروی دردی از این دار شفا می‌گیرد
وآن که با جملۀ اعضا و جوارح، به جهادروزه با سنگ تمام و به سزا می‌گیرد
در شب قدر اگر دست دهد دامن دوستدادخواه دو جهان دست دعا می‌گیرد
عرش رحمان به ندایی خفی آن شب خواناستوآن سراغی‌ست که از اهل وفا می‌گیرد
روزه با فطره امان است و برات شب قدرهرکه شد در دو جهان، کام‌روا می‌گیرد
حقّ مظلوم ادا گر نکنی خود به وفامطمئن باش که ظالم به جفا می‌گیرد
غفلت از ساعت موعود خطایی‌ست عظیمآسمان بندۀ غافل به خطا می‌گیرد
هر که حلوای ارادت به دهانش مزه کرداز خدا خلعت تسلیم و رضا می‌گیرد
شاعران را صله از دست امیر است و وزیر«شهریار» این صله از دست خدا می‌گیرد