رمضان سایه مهر از سر ما میگیرد | | بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد |
چون نگیرد دلم از رفتن ماه شبِ قدر؟ | | که خدا سایۀ مهر از سرِ ما میگیرد |
نعمتی بود خداداده که کفران کردیم | | لاجرم نعمت خود داده، خدا میگیرد |
لذت ذوق و صفای شب قدرش ندهند | | روزه آن کاو نه به ذوق و به صفا میگیرد |
رمضان جلوۀ جان میدهد و صیقل روح | | وه کز او آینۀ دل چه جلا میگیرد |
رمضان دار شفاییست که هر جان و دلی | | داروی دردی از این دار شفا میگیرد |
وآن که با جملۀ اعضا و جوارح، به جهاد | | روزه با سنگ تمام و به سزا میگیرد |
در شب قدر اگر دست دهد دامن دوست | | دادخواه دو جهان دست دعا میگیرد |
عرش رحمان به ندایی خفی آن شب خواناست | | وآن سراغیست که از اهل وفا میگیرد |
روزه با فطره امان است و برات شب قدر | | هرکه شد در دو جهان، کامروا میگیرد |
حقّ مظلوم ادا گر نکنی خود به وفا | | مطمئن باش که ظالم به جفا میگیرد |
غفلت از ساعت موعود خطاییست عظیم | | آسمان بندۀ غافل به خطا میگیرد |
هر که حلوای ارادت به دهانش مزه کرد | | از خدا خلعت تسلیم و رضا میگیرد |
شاعران را صله از دست امیر است و وزیر | | «شهریار» این صله از دست خدا میگیرد |